کد مطلب:152124 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:293

عزاداری حضرت زهرا در شب اربعین در رؤیای همسر یحیی برمکی
فاضل برغانی در كتاب مخزن از مرحوم مقدس اردبیلی رحمه الله نقل كرده است كه فرمود: در خزینه ی یكی از پادشاهان (كه مقدس اردبیلی نخواسته است اسم آن پادشاه را بگوید) كتابی دیدم، كه این قضیه را در آن كتاب با آب طلا نوشته بودند.

یحیی برمكی گفت: با جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام به كربلا رفتم. شب نوزدهم ماه صفر، به یك منزلی كربلا رسیدیم و در آنجا فرمود آمدیم و منزل كردیم. همسرم خدیجه در آن سفر همراهم بود، لهذا برای او خیمه ای بر پا نمودیم و من با جابر در گوشه ای نشسته بودم و با هم درباره ی فردا كه وارد كربلا می شویم و به زیارت آقا و مولای خود حضرت سید الشهداء علیه السلام فایز می گردیم، گفتگو می كردیم.


در این صحبت ها بودیم كه ناگهان صدای ناله و گریه ی همسرم را با صدای بلند شنیدم؛ پس مضطربانه به سوی خیمه ی او دویدم و خدیجه را سر برهنه و بر سینه كوبان و مو پریشان، مثل آدمهایی كه مصیبتی به آنها وارد شده باشد، دیدم و به همین جهت پریشان خاطر شدم و سبب گریه را پرسیدم؟ خدیجه گفت: یحیی، بنشین تا برایت بگویم.

وقتی نشستم، گفت: ای یحیی، الان در عالم رؤیا حضرت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام را دیدم كه لباس سیاه پوشیده بودند و موهایشان پریشان بود و گریان و نالان با چهار هزار حوریه، وارد زمین كربلا شدند و چون چشم حضرت زهرا علیهاالسلام بر قبر فرزندشان امام حسین علیه السلام افتاد، خود را بر بالای قبر آن سرور انداختند و نوحه و گریه سر دادند و از سوز دل می فرمودند: ای نور دیده ی مادر، ای فرزند برگزیده ی مادر، ای شهید بی مادر، ای غریب بی مادر، ای لب تشنه ی مادر، فدای حلقوم بناحق بریده ات شوم. بعد از من این مردم بی وفا بر تو رحم نكردند و از جد بزرگوارت شرم ننمودند، ای فرزندم ترا با فرزندان و برادران و برادرزادگان و یاورانت لب تشنه مانند گوسفندان سر بریدند؛ عزیز گرامی، بعد از تو فرزندان خردسالت را چه كسی غمخواری نمود و خواهرانت را چه بر سر آمد؟ ای فرزند، بدن بی سرت را در میان خاك و خون چگونه ببینم؟

ای یحیی، آن مظلومه پس از گریه و زاری بسیاری، پیش كسوت حوریان را كه طیبه نام داشت احضار نمودند، و فرمودند: ای طیبه، برو سر قبر پدر بزرگوارم حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و بگو كه فاطمه علیهاالسلام بر سر قبر فرزندش حسین علیه السلام آمده است تا فردا - روز اربعین - تعزیه داری و عزداری كند و انتظار قدوم شما را می كشند. سپس به حوریه ی دیگر فرمودند:

برو نجف اشرف و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را خبردار كن! چون آن حوریه ها رفتند، باز حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام خود را بر قبر فرزندشان امام حسین علیه السلام


انداختند و شروع به گریه و نوحه كردند.

در این هنگام، ناگهان مرد محاسن سفیدی با سرعت تمام آمد و بعد از آن یك بزرگوار دیگر رسید. من از حوریه ای پرسیدم: آنها چه كسانی هستند؟ حوریه گفت: آنكه اول آمد، حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستند و آن دیگری حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند و آن مرد سبزپوش، حضرت امام حسن علیه السلام هستند.

سپس دیدم كه، حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم وقتی كه فاطمه زهرا علیهاالسلام را دیدند كه خود را بر روی قبر امام حسین علیه السلام انداخته اند و آنطور نوحه و زاری و بیقراری می كنند فرمودند: ای فاطمه، اینقدر گریه و زاری مكن! زیرا ساكنان ملأ اعلی را به گریه و نوحه و خروش آوردی.

حضرت زهرا علیهاالسلام از شدت پریشانی خاطر، ملتفت كلام پدر بزرگوار خود نشدند، پس حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم متوجه فرزندش امام حسن علیه السلام شد و فرمود: ای فرزندم، به مادرت بگو كه از سر قبر برادرت برخیزد و كمتر گریه كند! پس امام حسن علیه السلام به خدمت مادر آمدند و عرض كردند: ای مادر: منم فرزندت حسن، كه جگرم را پاره پاره كردند و از گلویم بیرون آمده. ای مادر، دیگر بس است! از روی قبر برادرم سر بردارید.

حضرت صدیقه علیهاالسلام سر از قبر برداشتند و در حالی كه شیشه ی پر از آبی در دست داشتند، فرمودند: ای فرزندم، فدای جگر پاره پاره ات و حلقوم بنا حق بریده ی برادرت شوم! سپس آن شیشه را به دست امام حسن علیه السلام دادند و فرمودند: ای فرزندم، این شیشه را نگهدار، كه آب چشم عزاداران برادرت را در آن جمع كرده ام!

در این وقت ارواح پیغمبران ورسولان و مؤمنان، گروه گروه با هودجها حاضر شدند و من از حوریه ای پرسیدم كه اینها چه كسانی هستند؟ آن حوریه گفت: آنهایی


كه جلو هستند، ارواح پیغمبران هستند و آنان كه پشت سر آنها هستند، ارواح مؤمنین هستند و آنها كه در هودجها هستند، ارواح زنان مؤمنه هستند كه به خاطر كمك و یاری به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در عزاداری فرزندانشان امام حسین علیه السلام آمده اند.

سپس زنان از هودجها بیرون آمدند و در برابر حضرت زهرا علیهاالسلام ایستادند و بر آن مظلومه سلام كردند و تسلیت و تعزیت گفتند و دور قبر آن مظلوم حلقه ی ماتم زدند و مشغول عزاداری شدند و من از خواب بیدار شدم [1] .


[1] كرامات الحسينيه ج 2، ص 35، به نقل از دار السلام ص 508.